شاعر فقط زبان گویای خود نیست
شاعر فقط زبان گویای خود نیست
گفت و گو با مهناز محمودی؛ شاعر مسعود اصغرنژادبلوچی

الهام‌بخش شما در نوشتن شعر چیست و چگونه به موضوعات خود نزدیک می‌شوید؟
پیرامون هر شاعر می‌تواند الهام‌بخش او در سرودن باشد. از موضوعات ساده‌ی روز مثل هوای ابری تا حوادث ناگوار مختلف در جامعه. کافی‌ست ذهن بجوشد و به قلم فرمان دهد.
شاعر، تافته‌ی جدابافته نیست که از رود جاری زندگی، جدا باشد او همواره در بطن سوژه‌های روز است.
آیا تجربه‌های شخصی شما تأثیر زیادی بر شعرهایتان دارد؟ می‌توانید نمونه‌ای از این تأثیر را به اشتراک بگذارید؟
گاهی تجارب شخصی خود شاعر در شعر خودنمایی می‌کند. مانند سوگواره‌ها برای فقدان پدر و مادر یا عشق به فرزند و یا پیشامدهای خوشایند و ناخوشایند مختلف که ممکن است برای هر آدمی رخ بدهد. سوژه و آبژه برای شاعر در پیکربندی ساختار یک شعر بسیار مهم است چه پیدا چه گنگ .
گاهی این موارد ممکن است جوشیده از زندگی شاعر نباشد و در زندگی یک دوست یا غریبه یا حتی کشوری دیگر، کاراکتر یک فیلم معروف یا یک رمان و….باشد. چیزی که شاعر آن را نزیسته اما با عنصر خیال در آن دورها به پرواز در می‌آید. شاعر فقط زبان گویای خود نیست. گاهی قوی‌سبکبال است و گاه پروانه‌ای رنگین. گاه درخت، نسیم، سیب سرخ، دماوند، کودکی غمگین زیر رگبار بی‌پناهی و فقر و…..
در غزل‌ها و رباعی‌های شما، چه پیامی را به خوانندگان منتقل می‌کنید و این پیام چگونه شکل می‌گیرد؟
با توجه به التفات و انتخاب موضوعات مختلف روز چه عاشقانه و چه اجتماعی یا فلسفی. ما در پی یافتن معنایی از دل هزاران موضوع عمیق و سطحی هستیم تا با رباعی که قالب کوتاه و زیبایی‌ست پیام خود را به نحو غافلگیرانه به مخاطب برسانیم.
شما چگونه تعادل بین احساسات عمیق و خردمندانه را در شعرهایتان برقرار می‌کنید؟
نمی‌دانم تا چه حد قادر به ایجاد توازن و تعادل بین خرد و عاطفه(احساس) شده‌ام. به نظرم این دو مقوله، گاهی قابل تفکیک و مشاهده‌ی آشکار نیستند و در هم حل می‌شوند. با گذشت زمان و پختگی عمر، اندیشه‌ورزی ژرفتری بیدار می‌شود. شعر باید علاوه بر عنصر احساس، روال منطقی خود را در ساختار  طی کند.


کدام شاعر یا نویسنده برای شما الهام‌بخش بوده و چرا؟
در واقع شعر است که الهام‌بخش است نه خود شاعر. بسیاری از اشعار کهن و معاصر که تکانه‌ای در جان ما می‌اندازند و گاه و بیگاه در ذهن و بر زبان ما جاری می‌شوند و حس شادی یا اندوه، عشق یا نفرت، امید و حسرت و ….را به زیبایی برمی‌انگیزانند.
از فردوسی بزرگ و رودکی و مهستی گنجوی و خیام گرفته تا سهراب و نیما و ابتهاج و منزوی و شهریار و پروین و فروغ. از براهنی و شاملو تا شاعران آن سوی مرزها؛ پابلو نرودا، مایا آنجلو، نزارقبانی و…
چگونه می‌توانید از زبان و واژه‌ها به عنوان ابزاری برای انتقال احساسات و اندیشه‌های عمیق استفاده کنید؟
این که تا چه حد توانسته‌ام در این امر، سربلند باشم مخاطبان بهتر می‌دانند.
واژه‌ها حقی به گردن شاعر دارند که نباید حرامشان کرد. باید درست، شاعرانه، خیال‌انگیز و با وسواس چیده شوند تا حق شعر ادا شود.
شعر شما معمولاً به چه موضوعاتی می‌پردازد و آیا موضوعات خاصی وجود دارند که بیشتر به آن‌ها علاقه‌مند باشید؟
این سؤال تقریباً شبیه سؤال دوم بود. گاهی موضوعی شخصی، گاه موضوعی اجتماعی، گاه موضوعی فلسفی و …. شعر صرفاً وصف حال شاعر نیست. وصف یک جامعه است. وصف خوشحالی یا غم یک ملت است. وصف عشق است و عواطف دیگر که از حال درون ما خبر می‌دهد آن هم نه مثل یک روزنامه، بلکه همراه با صور خیال و توام با التذاذ ادبی و ذهنی. شعر اغلب یک نامه‌ی سرگشاده است که هر کس در حد بضاعت ادبی خود از آن بهره می‌برد.
اما عده‌ای هم مرا به عنوان شاعر طبیعت‌گرا می‌شناسند. شاعر گیلان، درخت را می‌ستاید، دریا را می‌نوازد و دل کوه را نرم می‌کند.
آیا در فرایند نوشتن، تکنیک یا روشی خاص دارید که به شما کمک کند تا ایده‌هایتان را به کلمات تبدیل کنید؟
اجازه می‌دهم واژه‌ها احاطه‌ام کنند بعد چیدمان و تخیل در هم تنیده می‌شوند و نوزاد شعر به دنیا می‌آید.
اما زور و قدرت غم از شادی بیشتر است و در هوای اندوه، بیشتر به شعر رو می‌آورم و خلوت می‌کنم. شعر، همنشین تنهایی من است.
نقش جامعه و فرهنگ در شعر شما چیست و چگونه این عوامل بر آثار شما تأثیر می‌گذارند؟
هیچ شاعری نمی‌تواند ادعا کند که از جامعه و فرهنگ خود جداست و پرتو این ارتباط قطعاً در اشعارش منعکس می‌شود.
اشعار انتقادی من از رنج مردم میهنم سخن می‌گوید چرا که من هم یکی از همین مردم هستم که معضلات زمانه گریبان‌گیرم می‌باشد و ناآگاه نیستم. متوهم بودن آفت جامعه‌ی شعر امروز است. عده‌ای هم فقط شاعرِ گل و بلبل‌اند. واژه‌ها هم رسالتی دارند.
آیا برای آینده شعرهای خود برنامه یا هدف خاصی دارید که بخواهید به آن دست یابید؟
هدفم از سرودن، ایجاد فضای ذهنی موزون، خیال‌انگیز، دوستانه و همدلی با خودم و آدم‌هاست. امیدوارم اشعارم چیزی را در افراد، متحول و زیباتر کنند.