یادداشتی پیرامون پژوهش در هنر
نوشین جمنژاد آفرینش هنری در زندگی معنوی آدمی ارجی والا دارد. هرجا که کلام نتواند پیش رود، هنر آغاز میشود و هرگاه به یاری نشانههای زبانی و مفهوم سازیهایفلسفی، منطقی و علمی، نتوانیم واقعیتی، رویدادی یا تجربهای انسانی را بیان یا به دیگری منتقل کنیم، به هنر متوسل میشویم. «هنر باید با خود و با […]
هر متفاوط نویسی ای به چالش کشیدن، کلیشه ها است
گفتوگو با مزدک پنجهای شاعر و روزنامه نگار مسعود اصغرنژاد بلوچی مقدمه: گفتوگوی زیر محصول، تبادل پرسش و پاسخ پیرامون بحران کم مخاطب شدن شعر با مزدک پنجهای شاعر و روزنامهنگار است که در بازهی زمانی دو هفتهای به طریق فضای مجازی انجام گرفت و چون شعر در روزگار کنونی جزء هنرهای مهجور […]
نیشابور شهر تمدنهای کهن
خاتون شرق - درود به همه شما دوستان بهتر از جان دنبال کنندگان داستانهای نیشابور شهر تمدنهای کهن در قسمت قبلی تا کوچه ی زاودی ها سری زدیم و از آنجا نوشتیم از خانه های قدیمی و کاهگلی و آجری اش نوشتیم و از همسایگان مشتی اش نوشتیم تا ...
اتوبوس حامل بازیکنان تیم فوتسال ایران خودرو خراسان در آتش سوخت
خاتون شرق - رئیس پلیس راه خراسان رضوی گفت: اتوبوس حامل بازیکنان تیم فوتسال ایران خودرو خراسان، در مسیر سرخس دچار آتشسوزی شد.
هنر میتواند از خواب، تکرار و سستی بیدارمان کند
خاتون شرق - شعر در جامعه معاصر در ابتدا متأثر از شعر کلاسیک است. در بهترین هنرمندان معاصر نوعی تأثیر و تأثر وجود دارد اما بهمرور هنرمند جامعه معاصر با شناخت کامل هنر و آگاهی از اصول، فن، نوآوری و کشف به استقلال میرسد و طوری باهنر عجین میشود که خود را در خدمت هنر و جامعه مییابد.
دانه های برف
خاتون شرق - لوییز گلوک زاده ۲۲ آوریل ۱۹۴۳ نیویورک سیتی در لانگ آیلند بزرگ شد. او مجموعه شعرهای فراوانی دارد که آخرین آن یعنی «شب پاکدامن و وفادار» برنده جایزه شعر کتاب ملی سال ۲۰۱۴ شد. همچنین با «هفت سالگی» و «ویتانوا» جایزه شعر بینگهام نشریه کتاب بوستون و جایزه شعر کتاب نیویورکر را از آن خود کرد.
«هنر نوشتن»
خاتون شرق - «نویسندگی » نه به معنای نوشتن مکاتبات رایج ، بلکه به شکلی که حامل پیامی خاص است و به انگیزه ی برقرار نمودن ارتباطی مشخص با مخاطب در قالبهایی مانند داستان، شعر ، نمایشنامه و ... اطلاق میشود .
زخم های ما به جای مداوا دارند زخم کاری می شوند
خاتون شرق - من نویسنده ی تاریخی نیستم، داستان نویس یا شاعر یا روزنامه نگار هم نیستم؛ آن چه که می نویسم را می بینم و از تأثیراتی است که جامعه بر من می گذارد یادداشت بر می دارم و می نویسم.
حرفْ نوازی با طعم ِدرد
خاتون شرق - برای هر قسمت از انعکاس نوری که از لابهلای پرده میزند بر روی صورتش یکبار پلک میزد. ابری در ذهنش سفید و سیاه میشد. مثل زمانی که بر پشت بام جوانی، خیره بود به آسمان تا شهاب سنگ آرزوهای اش سینهی آسمان را بشکافد ... آهی کشید.


















