بحران گفت‌وگو در نیشابور
بحران گفت‌وگو در نیشابور
نیشابور فردا- نخستین نشست هم‌اندیشی فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیشابور قرار بود تمرینی برای تفاهم، یافتن راهکار و حرکت به‌سوی هم‌صدایی باشد؛ اما خروجی آن بیش از آنکه یادآور یک جلسه تبادل نظر باشد، به صحنه‌ای از بازتولید اختلافات، گلایه‌های انباشته و منازعه‌های فرسایشی بدل شد.

سعید صفارائی
نخستین نشست هم‌اندیشی فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیشابور قرار بود تمرینی برای تفاهم، یافتن راهکار و حرکت به‌سوی هم‌صدایی باشد؛ اما خروجی آن بیش از آنکه یادآور یک جلسه تبادل نظر باشد، به صحنه‌ای از بازتولید اختلافات، گلایه‌های انباشته و منازعه‌های فرسایشی بدل شد.
مراسمی که با حضور معاون سیاسی استاندار برگزار شد، از همان آغاز گرفتار یک سوء‌تفاهم بنیادین بود: «هم‌اندیشی» تنها در صورتی ممکن است که اندیشه‌ای برای گفت‌وگو باقی مانده باشد.
نشست اخیر نشان داد که سیاست در نیشابور نه با بحران «اختلاف» بلکه با بحران عمیق‌تری به نام نبود ظرفیت گفت‌وگو مواجه است؛ بحرانی که خود را در چند نشانه روشن بروز داد: زیاده‌گویی برخی سخنرانان، نادیده گرفتن وقت دیگران، غیبت چهره‌های کلیدی، و تبدیل جلسه‌ به یک میدان رقابت برای انتقادهای تکراری و خطابه‌های شعاری. هرکس حرف خود را زد، اما کمتر کسی چیزی شنید.
یکی از شاخص‌ترین حاشیه‌های جلسه همین بی‌توجهی به قواعد حداقلی بحث جمعی بود. سخنرانانی که با وجود تذکرهای مکرر، بدون توجه به نظم جلسه به بیان مطالب طولانی پرداختند، درواقع نشان دادند که هم‌اندیشی در غیاب «انضباط گفت‌وگویی» به معنای واقعی امکان ندارد. وقتی سخنرانی جای گفت‌وگو را بگیرد، آنچه باقی می‌ماند انبوهی از تک‌گویی‌هاست؛ هرکس مشکلی طرح می‌کند اما هیچ‌کس زمانی برای بررسی راه‌حل نمی‌گذارد.
در فضایی که همه فقط «می‌گویند» و کمتر کسی «می‌شنود»، حتی بزرگ‌ترین مسئله‌ها هم راه‌حل پیدا نمی‌کنند. از همین‌رو طبیعی است که تنها نقطه مشترک سخنرانان، همان‌طور که در جلسه دیده شد، نبود راهکار بود. همه از مشکلات گفتند، اما هیچ‌کس مسیر خروج از چرخه بحران‌ها را روشن نکرد.
بخش مهمی از انتقادها به ناکارآمدی‌های مدیریتی در نیشابور اشاره داشت: تغییرات گسترده در آموزش‌وپرورش، دخالت‌های بی‌ضابطه در مدیریت مدارس، نبود ثبات در اداره فرهنگ و ارشاد، و اپیدمی جابه‌جایی مدیران با تغییر دولت‌ها. این مسائل سال‌هاست تکرار می‌شود و همین تکرار بی‌پایان نشان می‌دهد که هیچ‌کدام از جلسات مشابه در گذشته نتوانسته ساختار تصمیم‌گیری را به سمت اصلاح ببرد.
جمله‌ای که در جلسه مطرح شد – اینکه «در نیشابور قحط‌الرجال است» – اگرچه گزاره‌ای احساسی و بحث‌برانگیز به نظر می‌رسد، اما در عمق خود یک واقعیت تلخ را بازتاب می‌دهد: فرسایش شدید سرمایه اجتماعی نظام اداری و سیاسی در سطح شهرستان. وقتی نهادها از نظر اعتماد عمومی و کارآمدی دچار آسیب می‌شوند، طبیعی است که هر مدیر جدید نیز زیر بار بدهی‌ها، کمبود منابع و بی‌ثباتی ساختاری از نفس بیفتد.
در بخش دیگری از جلسه، برخی فعالان سیاسی بر موضوعی بنیادین دست گذاشتند: فاصله روزافزون میان مردم و ساختار تصمیم‌گیری. بنا بر آمارهای رسمی، مشارکت انتخاباتی در نیشابور طی سال‌های اخیر نوسان داشته اما روند کلی آن رو به کاهش اعتماد عمومی است. سخنی که درباره «کاهش تصاعدی سرمایه اجتماعی حکومت» مطرح شد، دقیقاً نقطه‌ای است که بیشترین حساسیت را باید برانگیزد.
وقتی مردم احساس کنند تصمیم‌سازی‌ها به دور از نظرات آنان و در ساختاری متکثر و پر از نهادهای موازی انجام می‌شود، طبیعی است که انگیزه مشارکت کاهش یابد. در چنین شرایطی، هیچ نشست هم‌اندیشی نمی‌تواند اعتماد را ترمیم کند مگر آنکه شهروندان احساس کنند صدای آنان نه فقط شنیده می‌شود، بلکه اثر دارد.
امروزکمبود زیرساخت، بدهی‌های سنگین، پروژه‌های بدون پشتوانه، و حتی زمینی‌گیر شدن بیمارستان سوم نیشابور به دلیل نبود نیروی انسانی، اینها نشانه بحران‌های واقعی و ملموس در سطح خدمات عمومی است. اما باز همان مسئله تکرار می‌شود: انتقاد هست، برنامه نیست.
وقتی رئیس دانشگاه علوم‌پزشکی از «آماده طغیان بودن کادر درمان» می‌گوید و هشدار می‌دهد که آموزش عالی شهرستان در صورت ادامه وضع موجود زمین‌گیر خواهد شد، این پیام یک زنگ خطر جدی است؛ اما جلسه نه سازوکاری برای پیگیری ایجاد کرد و نه توافقی برای اقدام مشترک.
نشست اخیر فعالان سیاسی نیشابور بیش از هرچیز نشان داد که شهرستان بیش از آنکه نیازمند جلسات پرشور باشد، نیازمند ظرفیت گفت‌وگو است؛ ظرفیتی که امروز بیش از همیشه شکننده شده است. اعتماد عمومی کاهش یافته، نهادهای اداری فرسوده‌اند، مدیران از فشار مشکلات انباشته گلایه دارند و فعالان سیاسی در بیان انتقاد از یکدیگر سبقت می‌گیرند.
اگر قرار است این جلسات ثمربخش باشند، باید چند اصل رعایت شود:
انتقاد بدون ارائه راه‌حل فایده‌ای ندارد.
گفت‌وگو به جای خطابه؛ هدف شنیدن است، نه صرفاً سخن گفتن.
تعهد به پیگیری؛ جلسه بدون جمع‌بندی اجرایی، فقط مصرف رسانه‌ای دارد.
نیشابور نه با تعداد جلسات بیشتر، بلکه با بازسازی فرهنگ گفت‌وگو می‌تواند از این چرخه فرسایشی خارج شود. تا زمانی که این فرهنگ شکل نگیرد، هر نشست جدید فقط بازخوانی اختلافات کهنه خواهد بود.